ولی الان مادر شوهرم زنگ زد که دیشب پسرمو خونه شون جا گذاشتم...
بعد من همش میگفتم ک امکان نداره رفتم تختشو دیدم متوجه شدم ک بله گویا دیشب خانواده ی 4 نفره ی ما، 3 نفره ب منزل برگشته و یکی از فندقامونو یادمون رفته بوده با خودمون بیاریم چون رو تخت مادر شوهرم اینا خوابوونده بودمش و دخترمم دیشب انقدر بی تابی میکرد همش فکرم درگیر اون بود و اصلا فرازمو یادم رفته بود بردارم...
مامان# - نمونه
از صبح همش ب خودم میگفتم چ خوب ک هردوشون خوابن. نگو اصلا یکیشون نیست. چون اینا اینجوی هستن که ساعت 6 صبح بیدار میشن همدیگه رو بیدار میکنن. امروز ک پسرم نبود دخترمم تا الان خواب بود.