سالها پیش توی مسافرت فامیلی
یه خونه گرفتیم توی پذیرایش ما خانم ها موندیم و آقایون هم توی اتاق کناری
صبح بیدار شدیم دیدیم یکی از پسرهای ۱۶ ... ۱۷ ساله اومده تو بغل مادریزرگش خوابیده.
چطوری توی اون تاریکی پیداش کرده بود نمیدونم
فقط بیچاره بخاطر این اختلالش تا آخر سفر حسابی دست افتاد... هی میخندیدن بهش🤭🤭🤭