دارم سکته میکنم
فقط میدونم هر چی بود حقش نبود درسته کارش اشتباه بود ولی بخاطر راحت زندگی کردن منو دخترم اینکارو میکرد
خودش مسروب درست میکرد به دوستاش اونایی که خودشون میخاستن میفروخت درامدش نمیرسید
هزار بار گفتم من نمیخام من به کم راضیم گوش نداد
امشب یهوو ریختن تو خونمون بردنش
با کلی کشمش اماده تو بشکه
تو این شهر غریبیم هیچکسو جز شوهرم ندارم
دویت صمیمیش اومد گفت فردا میارمش بیرون
ماموره گفت یه نفر فروختتش