2777
2789
عنوان

چجوری سبزی قورمه درست کنم؟

108 بازدید | 19 پست

بابام حاضری خریده چجوری سرخ کنم

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...

؟

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...

نکته ای چیزی نداره

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کمک کنید

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...

یکی نیست کمکم کنه ناواردم

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...

اول سبزی روبخر پاکش کن بشور خردش کن یااگه ماشبن داری بریزتواون بعدش تویه قابلمه روغن بریزسیبزی هاروبریزیکمم زردچوبه ابشون کشیده شدبذارسردشه جمع کن توپلاستیک بذارفریزر

وارﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻧﺴﺨﻪ‌ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﻨﺪ👀.ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ‌ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ:ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ:😏ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ.ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ. ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧ‌ﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ🤗…ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ، ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ.ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎنش ﯾﺦ ﺯﺩ🙃…ﭼﻪ ﺣﻘﯿﺮ ﻭ ﻛﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﻛﻪ ﺑــﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻐـ🚶🏻‍♀️ـﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ!ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧﺞ، ﺷﺎﻩ ﻭ ﺳـﺮﺑﺎﺯ ﻫـﻤﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻧﺪ.😉 جایگاه شاه و گدا، دارا و ندار قبر اسـت…👩‍🦯تقواست کـه سرنوشت ساز اسـت💌 برای رسیدن بـه “کبریا” باید نه کبر داشت نه ریا💔💔
اول سبزی روبخر پاکش کن بشور خردش کن یااگه ماشبن داری بریزتواون بعدش تویه قابلمه روغن بریزسیبزی هاروب ...

مطمئنی زرد چوبه بریزم نریزم نمیشه

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...
اول سبزی روبخر پاکش کن بشور خردش کن یااگه ماشبن داری بریزتواون بعدش تویه قابلمه روغن بریزسیبزی هاروب ...

روغن جامد دارم عیب نداره؟ ا ز کجا بفهمم حاضر شده چند دقیقه طول میکشه

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...
خب روغن بریز سرخش کن دیگه زیرش کم کن حتما

یعنی با شعله کم ؟ بعد چقدر بمونه؟

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...

برا دو کیلو چقدر روغن بریزم 

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...

دو کیلو رو یه جا سرخ کنم یا تو دو قسمت

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...
خب روغن بریز سرخش کن دیگه زیرش کم کن حتما

سوالامو ج میدی خدا خیرت بده

چوب تنبیه خدا نامرئیست...نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد...یک شبی یک جایی...وقتی از شدت بغض، نفست میگیرد...خاطرت می آید...که شبی یک جایی...باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی...آن زمان فکر نمی کردی بغض، پا پی ات خواهد شد...و شبی یک جایی...مینشیند سر راه نفست...و تو هم بالاجبار...هر دقیقه صد بار...محض آزادی راه نفست...بغض را میشکنی...آری، این چوب خداست...

ترکی؟

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سرصبحی

shakurr | 16 ثانیه پیش
2791
2779
2792