بچه ها پدرم تقریبا پولدارن و دستشون به دهنشون میرسه.دو سه تا خونه و دو سه تا مغازه دارن و سه تا هم ماشین.ولی اگه بگم شاید باور نکنین که مایحتاج ضروری خونه مثل برنج و روغن و چایی و اینارو به زور و با هزار تا غرغر و منت میخره.من خودم ازدواج کردم خواهر برادرمم همینطور اما وقتی میریم اونجا طفلی مامانم اینقدر جوش میزنه که همه چی خوی باشه و کم وکسری نباشه.خیلی غصه ش رو میخورم خیلی و بیشتر از همه از این ناراحتم که چرا دست و بالم اونقدر باز نیس که بتونم کمکش کنم و شوهرمم راضی نیس اگه بخوام کمکی چیزی بکنم.برادرمم که ازدواج کرده گهگاهی چیزی میخره و هیچوقت دست خالی نمیاد خونشون
به خدا فک میکنم مگه چقدر آدم میخواد زندگی کنه که زن و بچشو سختی بده.