دختر شماره هاشونو کلا پاک کن ول کن چیکار داری .. عکس خاستن بزار شوهرت بده چیکار داری بزار اصلا عکس زشت بده مگه کی هستن اونا زیبا و زشت بودن تو که اهمیت نداره براشون...امروز بشیم هر چی فکرتو‌درگیر کرده بنویس چند باربنویی آروم سدی پاره کن بنداز بره بنویس اونا کی هستن در چه اولویتی هستن خوبی هاشون چیه ارتباط با اونا چه فایده ای داره برام و‌هر چی توو ذهنته بنویس بنویس تا هر وقت آروم شدی بعد آتیش برم کاغذ تماممم..چیکار یه مشت غربتی رو داری که هزار پشت غریبه هستن برات...ب شوهرت زنگ زدن فک کن همکارانش هستن تمام سر سفره آن نیستن که در گیر بشی
شوهرم وقتي خودش ميره اونجا خيلي ازش بدم مياد. اخه خواهر و برادرش شهر ما هستند و به شوهرم از همون اول گفتند خودت فقط بيا. حتي بچه من هم تا حالًا نديدن. من خيلي از شوهرم بدم مياد كه ميره. البته در سال دو دفعه ميره شايد سه دفعه ولي مريض باشن يا كاري داشته باشن ميره.
اونها كلا خيلي پايين تر از من هستند هم خانوادگي و هم تحصيلي و هم زيبايي . من امريكا هستم ولي قبلا كانادا بودم چند سالي
دوتا خواهرشوهر دارم یکیش ازدواج کرده سرد و خشک و خونسرد هست جنب وجوش نداره سال به سال سراغ داداشش رو نمیگیره یبار بهش گفتم گفت وظیفه داداش هست خبر خواهرش بگیره فهمیدیم ازعقل بی نصیبه ولش کردیم
خواهرشوهر دومیم کلاس دهمه اونم همینجوره
برادرشوهرامم بزرگه زن وبچه داره خانوادگی سرد وخشک هستن
کوچیکه هم مجرده اوایل باهاش راحت بودم مرتب پیام و بگو وبخند بعدش درمقابل خوبی که بهش کردم درحقم نامردی کرد وهزاران حرف بارم کرد اونم گذاشتم کنار
نه باهم میریم خونشون اونم فقط اخر هفته ها
توهم مثل خودشون سرد و خشک باش همیشه پیام نده زنگ نزن اگه یبار زنگ زدی حالشون پرسیدی دفعه دوم بزار اونا زنگ بزنن اگه نزدن توهم دیگه نزن
درمورد عکس هم میتونی همون عکسای قبلی رو که فرسنادی باز بفرستی اگه گفتن تکراریه بگو غیراز اینا دیگ ندارم
یاهم اگه گفت بگو عکس جدید نگرفتم بعدا گرفتم برات میفرستم همینجوری دست به سرشون کن
زیاد بها نده بهشون هی پیام بدی زنگ بزنی این میشه عادت و وظیفه ازطرف تو که پرتوقع میشن همیشه منتظرن توخبرشون بگیری
من اصلا برام مهم نیستن...یکسال هست حونشونو ندیده ام ...زنگ هم اصلا نمیزنم....اونام ب شوهرم زنگ میزنن و تمام..آخه من چیکار اون عجنبی ها دارم......چون تو بالاتر از اونها هستی چشممشون برنمی‌داره...من پسرم یکسالش خونه عموشو ندیده بدرک خونه مادربزرگش یکبار دوبار برن بدرک....من اصلا اونا رو سطح خودم نمیدونم که توقع هم داشته باشم ازشون واقعیت......ول کن برن بدرک....
دقیقا موافقم
خطاب به استارتر عزیز
خیلیا تو ایران با مادرشوهر خانواده شوهر یجان نمیتونن یه نفس راحت و بدون استرس بکشن...
اختیار هیچیو ندارن و بخاطر اینکه با خانواده شوهر یجان شوهرشونم دائما در اختیار و با حرف خانوادشه...و دائما باعث دعوای بین عروس و شوهرش میشن
قدر این فرصتو بدون
به قرآن آرزومه یه جایی باشم هیچوقت نبینمشون و حتی سراغی ازم نگیرن
انقد عاصی شدم از زندگی سیر شدم از وقتی رفتم زیر سایه خانواده شوهر
یکی میناله چرا خانواده شوهرم با همه چیم کار دارن
یکی میناله چرا خانواده شوهرم اصلا کاری باهام ندارن
دسته اول حق گله دارن و دوم نه شما جزو دسته دومی قدر آزادی و رهایی و سلامت روح و روانتو بدون من خودم دچار خودخوری و دوقطبی شدم از دست اینا
من خودم آدم سردی هستم و درون گرام خانواده شوهرم فکرمیکنن اجتماعی نیستم ولی اینطوری نیست این دیگه اخلاقمه حالا خوب یا بد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
