2777
2789
عنوان

ازمادرشوهرم دلگیرم

197 بازدید | 12 پست

سلام مادر شوهرم خواهرش همسایشه هرروز میره اونجا بعضی وختا دخترمم میبره با خودش منم یه ساعت بعد رفتنشون میرم دنبال دخترم وختی میرم خونشون تا میشینم دو دیقه بعدش بلند میشه میره یا میگه امروزم که با دخترم میرف بهم گف تو دیگه نیا دنبال باران بمون ماکارونی درست کن به نظرتون بهش بگم این رفتارشو خیلی ناراحتم بخدا خواهر زادش صب اینجا بود بهش گفتم نازنین مژگان لباس مجلسی دوخته بود واسه چی میخاس گف نمیدونی دوهفته دیگه عقد فاطمه هس بعد به مادر شوهرم گف بگم فاطمه رو بکی دادن اونم گف نه نگو مگه نگفتم به کسی نگی بعد دید لو رف خودش گف فاطمه هم برادر زاده مادرشوهرمه انگار من میدونستم نمیزاشتم ازدواج کنن اصلا ادم دهن لقی هم نیستما بگید بخاطر همین نگف خیلی هم کم حرفو مظلومم بنظرتون این کاراشو برم بهش بگم یا نه خیلی بغض کردم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز