سلام بچه ها من چند روز بود یه مشکل برام پیش اومد رفتم دکتر حالم خوب نبود شوهرم گفت برو خونتون گفتم نه سختمه ولی یهو زد به عصبانیت که چرا لج میکنی برو من نیستم همش باز میترسی تنها باید پرستاری کنن ازت من بیرونم و اینا درحدی که گریه ام دراومد بعد خودش دید خیلی ناراحت شدم گفت ولش کن نمیخواد بری ولی بلاخره رفتم خونه مامانم اینا 4 روز اونجا بودم راه نمیشد برم حالم خوب نبود بعد نه میومد دیدنم نه هیچ خودمم هی بهش زنگ میزدم که بابا لااقل بیا هی پیام دلم تنگ شده و اینا میزدم ولی هی میگفت کار دارم تا اینکه خودم دیگه ماشین گرفتم یه شب رفتم خونه بعد دیدم عکس عروسیمون چندتا از دیوار برداشته یه دوست داره جداشده شستم خبر دار شد اونو آورده بوده بهش گفتم کسی اومده گفت نه باد تابلوها رو انداخته! اینو که گفت انگار بنزین ده لیتری ریختن روم خیلی دیگه بهم برخورد باهاش صحبت نکردم برای اولین بار تو این 9سال اولین بار بود قهر کردم الان اون فوق العاده عصبانیه منم خیلی دلم ازش شکسته نمیخوام قهر باشیم اما الان موندم چیکار کنم اعصابم بهم ریخته راه حلی اگه دارین کمک کنین لطفا باهاش صحبت کنم؟ صحبت نکنم؟ نمیدونم چیکار کنم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
مطمئنی فقط دوستشو اورده؟ باد انداخته چه حرف مسخره ای.حق داری منم جات بودم عصبانی میشدم
آره چون پسره فرار کرده جا نداره جالبتر اینه اون الان به قدری عصبانیه که من واقعا نمیفهمم برام عجیب از چی عصبانیه؟! چون باهاش حرف نزدم؟! بخدا اون لحظه گفتم بهترین حالت اینه دهنمو ببندم تا صبح خوابم نبرد