بیاین بیاین خاطره زایمان 😍

من تقریبا هشت ماه بود که اقدام داشتم و بی نتیجه بود و چند بار بیبی چک زده بودم و ازمایش هم داده بودم و منفی بود چون پریودم نامنظم بود و تنبلی تخمدان داشتم همیشه میترسیدم باردار نشم و خیلی از این موضوع وحشت داشتم چون دیده بودم کسایی که بچه دار نمیشن چقدر حسرت میکشن فروردین سال 98 بود که ماه شعبان بود من تصمیم گرفتم از نیمه شعبان تا ماه رمضان روزه بگیرم و از خدا بخوام بهم بچه سالم بده و روزه گرفتم هر روز به نیت یه امام و مادرشون هر کدوم از اهل بیت که بهش ارادت خاصی داشتم مثلا علی اصغر و رباب امام زمان و نرجس خاتون محسن و فاطمه زهرا اینجوری هر روز روزه گرفتم تا ماه رمضون من ۱۴ اردیبهشت یه ازمایش کلی دادم برای پیش از بارداری که ازمایش بتا هم داشت بتام منفی بود یه هفته از ماه رمضون گذشته بود که من دیدم پریود نمیشم و ده روز عقب انداخته بودم و زیر دلم خیلیییی درد میکرد بی بی چک زدم و منفی بود و دلم خیلی گرفت یه دکتری بود که من چند ماه بود میرفتم پیشش برای تنبلی تخمدان بهم قرص جلوگیری داده بود خورده بودم تموم شده بود گفتم دوباره برم ببینم دکتر چی میگه رفتم پیشش گفتم من ده روز عقب انداختم گفت برو ازمایش بارداری بده گفتم دکتر باردار نیستم مطمئنم بخدا حامله نیستم اینم ازمایی که ده روز پیش دادم ببینید بتام منفیه یه امپولی چیزی بنویسید بزنم پریود بشم گفت نه نمیتونم باید دوباره ازمایش بدی این مال ده روز پیشه اگه دوباره ازمایش دادی و جوابش منفی بود اونموقع مینویسم

خلاصه منم با زبون روزه ساعت پنج عصر رفتم ازمایش دادم گفتن یک ساعت طول میکشه جوابش اماده بشه من و همسرم همینجوری با ماشین یکساعت و تو خیابونا دور زدیم تا جواب اماده شد رفتم دم در ازمایشگاه من تو ماشین نشستم و شوهرم رفت جواب و بگیره من مطمئن بودم منفیه فقط میخواستم تا دکتر نرفته ببرم نشون بدم برام امپول بنویسه یکم طول کشید شوهرم بیاد وقتی از ازمایشگاه اومد بیرون دیدم با خوشحالی که سعی داشت پنهونش کنه اومد تو ماشین گفت مسئول ازمایشگاه میگه باز باید بیای ازمایش بدی گفتم منفیه گفت نه مثبته اون لحظه تمام حس های خوب دنیا سرریز شد تو دلم خیلی حس خوبی بود منم روزه بودم و اذان گفته بود ولی یادم رفته بود از ذوقم افطارم باز کنم

خلاصه رفتیم دیدیم دکتر رفته منشی گفت فردا بیا اومدیم خونه ولی به هیچکس نگفتیم فرداش رفتیم دکتر گفت تو که میگفتی بخدا حامله نیستم پس این چیه 😂گفتم دکتر انقد ازمایش و بیبی چک منفی دیدم ناامید شده بودم اونروز اومدیم خونه و به مادرشوهرم گفتیم اونم به همه گفت 😂

فرداش باز رفتیم دکتر و گفتم که زیر دلم درد میکنه و اونم سونو گرافی کرد و گفت که ریسک زایمان زودرس داری باید استراحت کنی و بهم قرص داد که بخورم ولی خوب نمیشدم تا اینکه دکترم گفت یه ازمایش کلی مینویسم انجام بده بیار و من ازمایش و انجام دادم و دکترم گفت که دیابت داری خیلی هضمش برام سخت بود واقعا تو سن 18 سالگی با این موضوع مواجهه شدن پیش دو تا دکتر زنان رفتم گفتن قندت بالاست باید مراقبت کنی شرینی جات نخوری نون برنج ماکارانی سیب زمینی خیلی از میوه ها و ... حذف کردن و تنها چیزایی ک باقی مونده بود پنیر و گوشت و اینا بود که من علاقه ای نداشتم بهشون و تقریبا دو ماه در این حال سر میکردم و چیزی نمیخوردم و از شدت گرسنگی گریه میکردم چون هر چیزی میخواستم بخورم میدیدم قند داره و از ترسم نمیخوردم خیلی روزای سختی بود و من پنج کیلو کم کردم وقتی رفتم سونوی غربالگری یازده هفته بودم و دکتر صدای قلب نینی رو برام گذاشت که گوش بدم 😍منم صداشو یواشکی ضبط کردم و تا اخر بارداریم گوش میدادم و گفت که نینی دختره دکتر هر بار میرفتم ویزیت بهم قرص میداد برای جلوگیری از زایمان زودرس ولی قرصا اصلا اثر نداشت و من انقباض زودرس داشتم و همش احساس میکردم تو شکمم سنگ هست بسکه شکمم سفت بود بخاطر همین دکتر یه امپولی نوشت برام و گفت هر هفته یدونه از این بخر بزن اگه مشکل مالی داری یچیز دیگه بنویسم گفتم نه میخرم ولی یه هفته کل داروخانه های شهرمون رو با همسرم گشتیم ولی از اون امپول نداشتن و اینترنتی یه جایی تو تهران.   پیدا کردیم که داشتن و برامون فرستادن هر امپول صد هزار تومن بود اونموقع و خیلی هم درد داشت امپولاش تا اخر بارداریم میزدم تقریبا چهار ماهه بودم که دکتر برام ازمایش دیابت سه مرحله ای نوشت اونایی که دادن میدونن که یه بار ناشتا خون میدی ارمایش ادرار میدی بعد یه لیوان شربت گلوکز میدن میخوری و یه ساعت بعد دوباره خون میدی و دوباره یه ساعت بعدش خون میدی و بینش نباید چیزی بخوری و راه بری این ازمایش خیلی خسته کننده بود وقتی جوابش اومد بردم دکترم گفت قندت بالاست باید تحت نظر دکتر متخصص غدد باشی

ولی قبلش یه سونو برو که ببینیم قندت روی بچه تاثیر گذاشته یا نه رفتم پیش بهترین سونوکرافی شهرمون و دکتر گفت که iugr هست جنین یعنی ریز تر از حد نرمالش هست رفتم پیش متخصص غدد گفت باید زیر نظر متخصص تغذیه هم باشی و کارشناس تغذیه برام رژیم طراحی کرد و گفت طبق این رژیم پیش بری مشکلی پیش نمیاد چون من چند ماه چیزی نمیخوردم یا مثلا فقط سالاد بدون سس میخوردم بچه رشد نکرده بود سرش اندازه سنش بود ولی بدنش کوچیک مونده بود دیگه وقتی دکتر تغذیه رژیم داد خیلی خوشحال بودم چون میتونستم راحت غذا بخورم

بخونید الان میام بقیشو میزارم بچم گریه میکنه