سلام دوستان من دوتا جاری داریم خودم سومی هستم و جاری دومم خیلی پررو من وقتی ازدواج کردم پس فرداش رفتم خونه مادر شوهرم اینا کسی هیچی نگفته تا نشستیم بهم گفت ازتون گله دارم دیر اومدین منم هیچی نگفتم یه بارم عصر بود مادر شوهرم زنگ زد بریم خونه شون ماهم قبول کردیم جاریمم اونجا بود باز گفت شما دیر شام میخورین چه وقت اومدنه بازم جوابشو ندادم کارای الان یه سال گذشته هربار که من میرم خونه مادر شوهرم اونا زود به زود میره اونجا موقعه سلام کردن ختی بهم نگا نمیکنه همش چشماشو میدزده یا گذری جواب سلاممو میده گذری یهو میگه سلام خوبی میره آشپزخونه یا میره تو اتاق باهام حرفم نمیزنه اینم بگم من از هردوتاشون خوشگل ترم شوهرمم میگه بهت حسودیشون میشه واسه مناسبت ها تبریک نمیگه یا بعد عروسی موهامو رنگ کردم تبرک نگفت منم تصمیم گرفتم مث خودش بی محلی کنم بنظرتون چشه واقعا؟
زیادی حساسی
حسادت به قول معروف نو که میاد به بازار کهنه میشه دل آزار
مگه مورنگ کردن تبریک میخواد عزیزم بعدم چرا انقد دیر میرین مهمونی حتما ایشون زودمیره کار می‌کنه برااین ناراحت میشه
عجب . چرا هرچی میشه سریع موضوع اینکه من از همشون خوشگلترم و بهم حسادت میکننو پیش میکشیم؟؟ واقعا چه اتفاقی تو مغزمون میفته که این فکرو میکنیم؟؟
فقط حسادت
ببين حالا هاداب معاشرت جدا اما ديگه واسه رنگ مو كي تبريك ميگه اخه توقعتونو بيارين پايين و مثل خودشون باشين شايد از ايناس كه كلا گرم نميگيره
با اون کاری نداشته باش اون تو زندگیش مشکل زیاد داره تو سلامت بده حالشم بپرس. دیگه کاریت نباش
بنظرم شما توقعت زیاده
اتفاقا بهتره اینجوری، با جاری صمیمی نشی بهتره
مریضه، روانیه تو کار خودتو بکن اهمیت نده چون اگه ببینن اهمیت نمیدی بدتر میسوزن و میفهمن روی تو اثر نداره ولت میکنن مگر اینکه دیگه خیلی سمج باشن
یه خورده شما هم سخت میگیری
مو رنگ کردن مگ تبریک گفتن داره 😐
