۶سال پیش بود گرفتم حاجتم خیلی مهم و سرنوشت ساز بود همون وسطای چله کم کم حاجتم داشت براورده میشد.تااونجایی ک درتوانم بود مراقبه داشتم مخصوصا خوندن نماز صب و غیبت نکردن و ناخواسته گناهی میکردم با کلی گریه توبه میکردم از ته دل و ب هیچکسم نگفتم چله برداشتم ب غیر از مادرم و توی چله امام حسین رو ب قنداق خونین علی اصغرش قسم میدادم بهترین رو بهم نشون بده