یه پسر ۲۶ ساله که فوق لیسانس داره وظاااهرا خیلی با شخصیت و با ادبه میره خاستگاری یه دختر ۱۶ ساله آفتاب مهتاب ندیده مظلوم و ساده ولی پسره خودش ماره هفت خط با هزار نفر دوست بوده با دوستاش مسافرت رفتن و خوشگذرونی کردن با دخترا هرروز تو کافی شاپ بوده و سیگار کشیده و مشروب خورده بعد با دختر ۱۷ ازدواج کرده دختر حق نداره حرف بزنه توجمع نباید بخنده نباید عکس بذاره پروفایلش نباید تنها جایی بره باید یه پنبه تو گوشش باشه و زبونشم لال باشه و کارش بشور بساب باشه.کاری به گذشته پسره نداره بیچاره دختره گیر یه آدم مریض افتاده که فکر میکنه همه زنا دارن نخ میدن
اون دختر منم
ابلفضل بزنه به اون کمرت...تقاص این کارتو الاهی به حق همین حضرت فاطمه پس بدی
دوست ندارم نفرین کنم ولی واقعا دلم خونه