شاید کفر باشه وشاید ناشکری ....اما به جایی رسیدم که دلم دیگه هیچ نذر وحاجتی نمی خواد هیچ حرکت مثبتی نمی خواد حتی دلم نمی خواد صحبت کنم ولی یک حسی بر علیه همه اینها من رو جلو می بره ولی همش درجدالم....همه چیز زندگیم نرمال بود تا اینکه ازدواج کردم و تازه اون روی زندگی رو دیدم. همون اول باردارشدم وخیلی چیزای بدی رو توی اون دوران تجربه کردم و افتادم کنار بیمارستان....الآنم دارم دق می کنم هرروز کاهش وزن بیشتر ،اعصاب خوردی بیشتر ودلسردی بیشتر ودریغ از یک همراه و شخصی که بخواد همرام باشه....خودم رو قوی نشون می دم تا بتونم بدون کمکای پدرو مادرم وفقط باتوکل پیش برم ولی هر چند وقت همه قانون ها و باورهای فکریم زیر سوال می ره کم آوردم وکمی بیش از کمی خستم... .
فقط متوجه شدم نمی شنود صدام رو ....هزار بار گفتم بنده خوبی نبودم حداقل از مخلوقات که ههستم من رو از سگهای در خونت حساب کن ولی بازم نشنیده پس کجاست توی انزوا و تنهایی خودم دارم می پوسم.....بیشتر شبا می گم دیگه تمومه ولی فردا صبح می رسه روز از نو روزی از نو...
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
عزیزم شرایطتت واقعا سخته ولی برای هر آدمی بسته ب طرفیت ی دوران فوق بحرانی تو زندگی وجود داره خود منم الان تو همچین بحرانی هستم از نوع خودم اما من برعکس تو میگم فقط فقط خدا برام مهمه ن هیچ کس و هیچ چیز دیگه توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتمااااا.البته از ته دل
gilda._.sweet@🍰🍪🍩🥐🍫 پیج اینستای خودمه عشقای نی نی سایتی.لطفا حمایتمون کنین و با شیرینی های خوشمزه مون کام خودتونو شیرین کنید😋🥰😊ارسال به تمام نقاط 💃 کشور درون شهری رایگان💥💖
انتخاب اشتباه،دوری از خونواده وتنهایی ،نبود همدم و کنارش بیپولی بی کاری،حرف مفت حتاکی وبی احترامی شوهر ودر این احوالات وشرایط سه تا بچه رو تربیت می کنم