ما این اعتقاد و داریم که دختر عقد و عروسی کرده نباید بوی خاک مرده یا کسی از فاتحه تا چهل روز نره سمتش و گرنه چیزای بد میان سمتش و زندگیش پر از بدبختی و گیر و دار میشه ....و اون طرفی که از فاتحه اومده هر چیز بد تو وجودشه روی عروس بدبخت خالی میشه..... خلاصه اونایی که اعتقاد دارن میدونن......عمم مادربزرگم و زن عموم دیروز مستقیم از فاتحه اومدن خونمون بهم گفتن فاتحه نبودیم ....منم اعتقادی ب چله نداشتم اما وقتی نشستم پیششون کل بدنم شروع ب درد گرفتن کرد گردنم اونقدر درد گرفت که نتونستم راستش کنم بعد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
پاشدم ب بابام گفتم اینا از لباساشون معلومه از فاتحه اومدن بابام ازشون پرسید کلا انکار کردن ....منم زود چادرمو سرم کردم ب شوهرم گفتم زود منو ببر بیرون اینا اومدن بدبختم کنن ...زنعموم که دید دارم بیرون میرم دوید سمتم چون میخواست چادرشو روم بتکونه این کارو باید انجام میداد تا آلش برای من بیاد اما من رفتم بیرون
بعد بابام زنگ زد عموم گفت کسی مرده؟ گفتن اره پسر خالمون دو روزه مرده چجوری نمیدونی مگه مامان بهت نگفت؟ و اینطور بود که بابام فهمید اینا عمدا برای بدبخت کردن من اومدن ابروشون برد به همه ی برادراشم گفت حتی برادراش گفتن این کار از مادرمون بعید بود اون همه چیو بلده .....
نه من حتی روز عقدم ب عمم زنگ زدم گفتم عمه من مادر ندارم تو مادری کن با دخترات بیاین روز عقدم هوامو داشته باشید .... اونوقت این اینجوری میکنه دلم خیلی شکست