دیشب خونه مادرش دعوت بودیم من یکم کار داشتم مامانم یکی دو ساعت قبل من رفته بود
انگار کلی با خالم حرف زده بود این چیزا رو بهش گفته
بعد اخر شب منو اونجا تنها گذاشت کلی مامانش اینا بهم حرف زدن
میگفتن خیلی مغروری مثلا تو برو ازش معذرت خواهی کن اسمون ک به زمین نمیاد منمگفتم اشتباهی نکردم تا معذرت خواهی کنم
انتظار دارن خودم اول برم پا پیش بزارم باهدش صحبت کنم چت کنم ولی من به خودم قول دادم تا اون پیام نده هیچوقت باهاش حرف نزنمم
مامانمم اونجوری بهش فهمونده بود ک انگار من دوسش ندارم نمیخامش
اونم شب بهمگفتی وقتی منو دوس نداری میخای جدا شی دیگ رفتارای منو الکی بهونه نکن