خودم خیلی موتور سواری دوست داشتم،میخواستم بزرگ بشم اول موتورسوار زن باشم😎😅
فانتزی دختر عموم این بود موقع بازی پاشو از عمد میزد به جایی بعد میفتاد میمرد روش باید چادر مشکی میکشسثیدیم بالاسرش اینقد زار بزنیم تا خانم راضی بشه بلمه دست از سرمون برداره،کل فانتزی هاش تو مردنش و زار زدن بقیه براش، بود😕🤷🏻♀️😄
فانتزی من این بود بزور شوهرم بدن به یه مهندس پولدار از قضا اسمش کامران باشه😂😂😂بعد هم اون عاشقم بشه 😂😂😂😂ولی من طاقجه بالا بزارم😊تا چندسال باهام بود این فانتزی😂😂😂تاثیر رمان ازدواج اجباری بود🤵
اینکه عاشق یه مرد گوریل پیکر و قوی و جدی و خشن بشم پدرومادرم مخالفت کنن باهاش فرار کنم.بریم یه خونه ی کوچیک اجاره کنیم.بعد من از دوری خانوادم و سختی زندگی خسته بشم و بزنم زیر گریه و دادو بیداد شوهرم با اون دست بیل مانندش یکی بخوابونه در گوشم من پرت بشم اون گوشه.بعد مثل ابر بهار بگریم و شوهرم تحمل گریه ی منو نداشته باشه‌بیاد عدرخواهی کنه و منو ماچ کنه و نوازش کنه و مهربون بشه بعد باهم تلاش کنیم زندگیمونو بسازیم و بچه دار بشیم یه روز با تیپ و ماشین آنچنانی بریم دم خونه ی مادرم.در بزنیم درو که زدن باز شد بچم بدو بدو بره بغل مادرم و بابام با دیدن من اشک تو چشماش حلقه بزنه و بپرم بغلش باهم آشتی کنیم😅😅😅😅چقدر داغون بودم من.یعنی رویای هرشبم این بود😖🤒😧😂😂😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
