من پسر عموم اومد خواستگاری با خودش قلیونشو آورد بابام تعجب کرد یعنی بجای گل وشیرینی الان که شوهرم بش میگم خیلی مسخره بود قلیون آوردی هی میخنده میگه بچه بودم
من تا حالا اکثر خواستگارام بیشعور بودن اگر بخوام ازشون بگم تا فردا صب باید تعریف کنم🙄
یه خواستگار فوق العاده پولدار داشتم (شاگرد پدرم بودند و مرتب به خونه ی ما میومدند) .. بعد از مراسم خواستگاری برای آشنایی بیشتر قرار شد که در منزل ما با من صحبت کنند تا بیشتر من با ایشون آشنا بشم(من تنها مخالف این وصلت بودم)..هیچی دیگه! مرتب به من می‌گفتند:من همه جای دنیارو رفتن و دیدم ..آنقدر دخترهای زیباتر از شما دیدم🙄 آنقدر دخترهایی بودند که به من پیشنهاد ازدواج دادند🙄🙄 اما نمی‌دونم چرا شما برای من یه چیز دیگه هستید!!
من کارمندم و بگم خیلی حاضر جوابم
یه خواستگار داشتم که معلوم بود برا حقوقم اومده
تو اولین سوالها ش پرسید
به نظرتون مدیریت صندوق اقتصادی زندگی با کی باید باشه?
گفتم مدیریتش که باید مشترک باشه
سوال من اینه کی باید این صندوق رو پر کنه ?
گفت هر دو با هم
گفتم مخالفم خوش آمدید
یکی تعریف کرد رفتن خواستگاری هی مادر دختره میگه شما خیلی خوبین وبالایین ما نمیخواییم داماد دومی بالاتر از داماد اولی باشه نمی دونم با زبون بی زبونی میگفتن نمیخوان
وااااا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
