من خیلی حساب میرم هر کاری هم کردم فایده نداشت😔😔
مگه چجوریه احلاقش یکم بگو ازش تا بگیم ترس داری یا احترام
یکی دوبار صدامو بردم بالا بعد فکر کرد ازش نمیترسم.
همیشه بحث میشد صداشو میبرد بالا بعد همه چیزو سخت میکرد همه حرفارو منحرف میکرد میگفت منطورت فلانه و اینا یکی دوبار خودم روششو رفتم الان بهتر شده
من صالا اهل قهر نبودم اصلاااا ولی الان چند سریه ک بحثمون میشه قشنگ سگ محلش میکنم خودشو جمع کرده یکم.
من
خیلی ازش میترسم ک عصبانی بشه
یعنی اینکه اول ب بزرگتر بودنش احترام میزارم
دوم به تحربه زیادی ک تو زندگیش و سختی هایی ک کشیده احترام میزارم
سوم ب زحمتی ک از ۶صبح تا ۸شب تو سرما بخاطر من ک در اسایش باشم میکشه احترام میزارم
به ارزشی ک برامن میزاره و همه چیز رو بهترینش رو برام میزاره احترام میزارم
یعنی زمانی ک به جنسیتم به احساسم به خواسته ها و نیازهای زنونم احترام میزاره منم متقابلا براش احترام زیادی قائلم پس درخواست هاشو اگر منطقی باشه بدون حرف میپذیرم و اگر نه با ادب ن با داد بیداد باهاش صحبت میکنم و این موضوع بالعکسم هست
نه من میترسم نه اون
من از بابام میترسم🤣
منو قشنگ همه میدونن میترسم بهمم میگن بدم میاد
الانم ک میگم بهتر شده یکم ولی باز همه میگن تو میترسی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
