اصن زبون ریختن بلد نیستم زبونم نیش داره حتی وقتی هیچ قصدی ندارم بلد نیستم یجوری حرف بزنم که بقیه ناراحت نشن.. از محبتم چی بگم😔هر پنج دقیقه یبار قربون صدقش برو ببوسش واس از بچه حرف بزن دریغ از ذوق کردنش یا واکنش نشون دادنش. واکنشیم اگر بود خیلی بیروحو خسته بود بیشتر حال ادمو میگیره
اوایل خیلی خوب بود جدیدا خیلی باهام سرد شده خودم حس میکنم🥺ادمیم نیس که خیانت نمیدونم شایدم من خیلی بهش اعتماد دارم ولی مطمعنم خیانت نمیکنه. نمیدونم چیکار کنم.. بعضی وقتا حتی به این فک میکنم که چشممون زدن😔
تا قبل اینکه استراحت مطلق بشم همه اینارو انجام میدادم. خونه همیشه مرتب غذا اماده چای اماده میوه اماده خودم ارایش کرده منتظرش بودم از وقتی اینجوری شدم دیگه میترسم حتی زیاد تر از حد معمول راه برم. بازم ماه پیش که استراحتم زیاد جدی نبود غذا میپختم گاهی.. ارایش میکردم ولی الان دوسه روزه استراحت جدیدم شروع شده کرا دراز کشم چون وضعیتم خیلی خطرناکه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
