تو عمرم آنقدر حس بدی به مامانم نداشتم
تا وقتی که تنها بودم خیلی خوب بود از وقتی داداشم به دنیا اومد انگار من دیگه مهم نیستم خیلی
داداشم با اینکه الان کلاس پنجم هست ولی هر چی دهنش بیاد به مامانم میگه خیلیییییی راحت هااا
اون وقت مامانم اصلا ناراحت نمیشه ولی من اونروز گفتم فقط که آرمین برو دندونپزشکی مگه عرضه نداری یه درد و تحمل کنی
مامانم چنان جواب منو داد که اره خوب میکنه از تو بهتره تو عرضه داشتی رشته خوب میرفتی و کلا جلو داداشم خوردم کرد داداشمم بهم خندید و موقع های که آرمین با کثیف ترین لحن ممکن باهام حرف میزنه مامانم رسما انگار نمیشنوه هیچ واکنشییییی
امروزم بهم گفت که دیگه باید پول نت و اینا رو خودت بدی من ندارم در حالی که برا آرمین گوشی هم عوض کردن ماهی چقدرم بهش میدن منم تو مغازه بابام غیر حضوری کار میکنم ماهی ۵۰۰ الی ۸۰۰ میگیرم و تا الان هم رفتم بیرون خودم خرید کردم برا خودم
واقعا دلم شکسته الانم به بابام زنگ زده که من نمک نشناسم
به نامزدمم نمیتونم بگم
خواهشا وقتی نمیتونین علاقه رو بین دو تا بچه مدیریت کنید مادر نشین🙏🙏🙏🙏