ی ماه دیگه یساله ازدواج کردم باکسی ک از صفرشروع کرده بودو خونواده ای نداشت پشتش ک من نمیدونسم خونوادش اینقدر بیتفاوتن فقط نسبت بشوهرمن با کمک خودم از خرجی ک نکردمو بسختی گزروندم باکمک مامانم بهش کمک کردخونه خرید حتی زمان عقدم یاسرکاربود خوردخوراکش پیش ما خونوادش هیچ خبری ازش نداشتن جز توقع ک بهشون کمک مالی کنه باوجودی ک میدونسن چیزی دسش نیس وام ازدواجمو بهش دادم همه وسایلای خونه رو ک مامانم بی سرپرست بود قسطی واسم خریدم چ بزرگ چ کوچیک همه چیی....این مدت هم همه مخارجمونو مامانم میداد تاحالا ک خاسیم ماشین بخریم هیچی توخونمون نبود بقیش پایین مینویسم