چه جالب من فکر میکردم خودم همچین مشکلی دارم فقط. دوست منم بهمن ماهی هست. نصف بیشتر دفتر خاطراتی که بهم کادو داده رو از خودش گله کردم که چرا کاری نمیکنه و فرصتهامون از دست میره و ار این حرفها. حتی نوشتم احساس میکنم زیربار مسئولیت رفتن سخته براش. ما الان 4ساله که باهمیم. اخلاقش فوق العاده مهربونه، اوایل کم حرف بود یعنی در مقابل کسانی که باهاشون راحت نیست اینجوریه. یادمه یکی از دوستام میگفت کم حرفه حوصله ات سر میره هاااا من میگفتم خودم جای جفتمون حرف میزنم ولی الان ایشون جوری نیست که کم حرف حساب کنم. البته وقتی خودمون دوتاییم. واسه زنگ زدن و پیام دادن و دیدار هم چه بسا مشتاق تر از من هست. با اینکه تهران شاغله قبل از کرونا حتما هر دو سه ماه یک هفته ده روز می اومد شیراز واسه دیدنم. حتی چندبار هم سورپرایز کرد منو با اومدنش. همه ویژگی هاش اوکی هست بجز همین کشششش دادن قضیه. البته پارسال تابستون خودش گفت با خانواده بیان برای خواستگاری. چون خانواده اش هم یه استان دیگه هستن. من گفتم نهههه اول باید دفاع کنم. که روز بعد از دفاع من اعلام شد کرونا اومده. و بعد از 4اسفند که از شیراز رفت دیگه ندیدمش. خودش هم خواسته که بیاد ولی من دلم راضی نشده با این اوضاع کرونا. خلاصه که همچنان منتظریم. البته من چندباری بهش گفتم که انتظار دارم بیشتر واسه بهم رسیدنمون اقدام کنه میگه شما که خبر نداری من چکار میکنم و همه چی رو به من بسپر و اینا. چندباری هم اعتراف کرده که بیشتر از من واسه خواستگاری استرس داره چندباری هم به شوخی گفته من تاااا هنیشه باهاتمممم ولی دوست بمونیم
البته من خودمم تغییر شرایط برام خیلی سخته ولی وقتی به این نتیجه رسیدم که ایشون فرد مناسبه برای ازدواج خودم اولین بار بهش گفتم دوستت دارم. چون بنظرم ارزشش رو داره.
از نظر تعهد هم چون ما راه دور هستیم و منم آدم کنترل گری نیستم که دم به دقیقه چک کنم و البته فقط خدا از باطن و نیت آدمها مطلع هست، فقط میتونم بگم من نشونه ای از عدم تعهد ندیدم ازش توی این 4سال.