امشب باهم عالی بودیم وتازه قرارشب جمعه هم داشتیم٫خواهرشوهرم که توعقده میخواستن باشوهرش برن بیرون ومن طبقه سومم واوناطبقه پایین توهمکف بودن وصدام زدن کلیدماشین روبدم بهشون منم میخواستم برم پایین که شوهرش گفت بندازمیگیرم منم انداختم واون نتونست بگیره وسوییچ شکست٫بعدداشتیم شام میخوردیم که خواهرشوهرم اومدوگفت داداش سوییچت شکسته وزنت انداخته وشوهرم نتونسته بگیره وشکسته البته تقصیرشوهرمن بوده٫