اره.یه اشتباه کوچولو کردم.همه جوره نشون دادم که غیر عمدی بوده.اتفاقی بوده.و خواستم از کس دیگه, مراقبت کنم که خودم کباب شدم
باورش نشد
والا دیگه خسته شدم.
دیگه دوسش ندارم
فقط عین مرده متحرکم.
نقاب دارم انگار.از درون مردم.ولی سعی میکنم بگم بخندم.شوخی کنم
ولی همش تقش بازی کردنه
اگر شرایط جدایی داشتم.میرفتم.دیگه ذره ای دوست داشتن و وابستگی نمونده
شماهم تمومش کن کاراتو.نمیدونم چیکار کرده.ولی وقتی پشیمونه و داره براش تلاش میکنه.کوتاه بیا.ببخش