پسر برادر شوهرم کلاس هشتمه ماشالله خیلی هم عقلش میرسه
همش اذیتش میکنه و میندازش گریه
یا سرش داد میزنه
مثلا امروز صبح دخترم (۱۶ سالشه) داشت بهش صبحونه میداد
پسرم خیلی دوست داره که با قاشق بازی کنه
دست برد که قاشق رو بگیره
قاشق کثیف بود دخترم گفت که بزارش اونور
بعد گذاشتش دو ثانیه بعد گذاشتش جلو چشم بچه
پسرم که خواست قاشق رو بیاره
هی میزد رو دستش
رو دست بچه ۱۱ ماههه
اخر گریه کرد
دخترم دیگه اوردش کنار
یا میزنه تو سرش
خب بچست دردش میگیره
همش میگیم نکن بعد این سادیسمی ها انجام میده
داشتم تو اشپزخونه ظرف میشستم
داد زده بود سر بچه
یا شوهرم به زور بچه رو میزاره تو بغل باباش
پیر مرد هم حوصلش رو نداره
دندون هاشو در میاره بچه میزنه زیر گریه
دخترم تو اتاق داشت درس میخوند
میگفتن سرش تو گوشی
گفتم گوشیش اینجاست
بگید من با اینا چی کنم
دوست دارم تفنگ بردارم بکشمشون