من خودم ازدواج نکردم ولی یک بار دقیقا سه روز بعد از عروسی عمم خونشون مهمون بودیم.
مرغ بریانی درست کرده بودن با سوپ و سالاد و سبزی و...
نوک چاقو توی شکم مرغ بود که دهن عمومو پاره کرد و بنده خدا هول شده بود مثلا میخواست سنگ تموم بزاره سیب زمینی سوخاری کرده بود بیرونش قشنگ بود ولی کاملا نپخته.😂
ولی همه از ترسشون که کسی ناراحت نشه تا اخرش خوردن و کلی تعریف کردیم تازه کلی هم داد اوردیم خونه😁
هنوزم فکر میکنه عاشق اون سیب زمینیاییم بعد از گذشت ۸ سال هنوزم میریم خونشون میاره میزاره جلومون میگه بخورید واسه شما درست کردم.
ماهم با انبوهی از دل درد برمیگردیم خونه
اولین اشپزیه مامانمم خوروش کرفس بود ولی کرفسا عین جزایر روی خورش شناور بودن و کاملا نشسته😁😂😂😂
شما چیکارا کردید بلاها😁