عین خواهر من
من انقد دعواکردم نق زدم فایده نداشت وای گرمای تابستون مدام مجبور بودم مانتو روسری بپوشم تو خونه
و مدام ریخت و پاش خودش و شوهرشو جمع کنم
هرچی گفتم اون عوض نشد من بیخیال شدم
خونشون هم ک میریم مامانم بیچاره میپزه و میشوره و تمیز میکنه تا برگردیم خونه خودمون