منم راه دور عروس شدم مجرد بودم ک مهر پدر دختری ندیدم درست درمون بابام خیلی شلخته میگرده تو جمع سنگین رنگین نیس همیشه تو جمع از حرفاش و کاراش خجالت میکشیدم. مامانمو اذیت میکنه کار نمیکنه درست حسابی همش قسط و قرض و قوله بالا میاره داداش کوچیکم همش حرص میخوره از اینکاراش. یادمه مدرسه میرفتم میومد دنبالم دوستام سوار میکرد میرسوند میگفتم ب مامانم بهش بگو یکم ب خودش برسه ماشین بو میداد اصلا بزور مامانم میفرستادش ارایشگاه اصلا حس میکنم اونجور ک شماها ب باباهاتون عشق دارین من ندارم