سلام بچها
با شوهرم قهر کردم حالم گرفته اس بیاین خاطره بگیم
من یبار رفتم دندونپزشکی دکتر گفت باید عصب کشی کنی
بعد حدود دو ساعت هر چی تلاش میکرد دندون من پر نمیشد
بنده خدا عرق کرده بود اینقد خسته شده بود و کلافه از رو صندلیش بلند شد گفت این دندون لعنتتتتی چرا پر نمیشههههه من سی ساله دکترم تا به حال همچین دندونی ندیده بودم 😒😒😒
منم دهنم پر خون و دسمال بود نه میتونستم بخندم نه میتونستم گریه کنم😂😂😂😂
شما ام بگین
😂😂
باحال
من سر ارتودنس پدرم در اومد
از طرفی دندون عقلم همزمان در اومد
رفته بودم دندونمو کامپوزیت کنم دردم گرفته بود دست دکترو گاز گرفتم
زنداییم مریض بود
بنده خدا رفته بودن دکتر
وسواسیه
دکتره هندی بوده و پوستش تیره بوده
اومده خونه همش دستاشو میشسته میگفته دستاش کثیف بودن مالیده بهم دستاشو😂😂😂به بچهاشم میگفته دستاتونو بشورین
من با شوهرم رفتیم دکتر، تا دکتر منو معاینه کرد شوهرم چایی دکترو خورد! تازه نقل هم خورده بود. ی ابرویی رفت دیگه ج ازمایشم نبردیم دیگه
دندانپزشک عکس دندون رو دید گفت میدونستی یه دندون داری که هنوز در نیومده🤤
گفتم دندانهام مثل خودم مثل آدمیزاد نیستن
رفتم دندونپزشکی لنز گذاشته بودم. دکتره بعد دید گفت وای ترسیدم. تو چرا چشات مث آدم آهنیه.منم نگفتم لنزه. رنگ چشمای خودم بود کسی نمیفهمید
یه باررفتم دکترپوست مرد،بهم گفت چراآرایش نکردی؟
من حالم خيلي بد بود، سرما خورده بودم رفتم دكتر
بعد اونجا دكتره گفت كپسول مينويسم برات، ميتوني بخوري؟
منم از بس حالم بد بود كلاً مغزم قفل كرده بود😐 فكر مي كردم كپسول گازُ مي گه.
بهش گفتم آقاي دكتر كدوم كپسول، كپسول گاز؟
بيچاره نميدونست بخنده يا گريه كنه🤣
الان هر موقع پيشش ميرم يه نيش خند بدي ميزنه😐😐🤣
همین زنداییم رفته بود دکتر یادش نبود اسم قرصو به دکتر گفته بود همینایی که شکل نوشابه ان😂😂
قوطیشونو میگف
دکتره دندون بغلی رو سرکرده بود نه دندون مورد نظرمو دندونمو داشت میکشید که بی حس نبود مرگ وجلوچشام دیدم
هرچی میگفتم سرنیست میگفت چرا سرکردم
من چندسال پیش رفتم دکتر میخواستم دندونمو بکشم به دکتره میگفتم توروخدا کامل بیهوشم کنید من خیلی میترسم دکتره هم میگفت دندونتو پر کن حیفه بخوای بکشی بعدا کسی نمیاد خواستگاریت منم گفتم شما نگران بعدا من نباشید فقط الان منو کامل بیهوش کنید
من یه بار رفتم دندون عقلمو بکشم خ استرس داشتم دکتر داشت امپول بی حسی میزد تازه من یهوووو عووووق زدم دکتره ترسید گفت یااا ابلفضل خندددم گرفت ترسم ریخت😂😂
خاطره ی خوبم
موقع سونو بود که مثل ابر بهار اشک میریختم
همسرم لای در لباشو گاز می گرفت جرات نداشت بیاد تو
منتظر بودیم دکتر جنسیت رو بگه
دختر می خواستیم و خدا بهمون نظر کرد و دختر دار هم شدیم 🤩
