2777
2789
عنوان

زن تنها با یه بچه تو جاده این تلس؟

| مشاهده متن کامل بحث + 3101 بازدید | 68 پست
نصفه شب؟ اگر واقعی بوده جن بوده

جن که نبود احتمالا این خانومه همدستاش اون پشت مشت ها قایم شذه بودن به محض ترمز کردن میفتادن به جونشون و ماشینشونو میدزدیدن.تو شهر ما دوسال پیش یک گروه همینجوری چند تا راننده شخصی رو کشتن.اخرش هم اعدامشون کردن.پدر و پسر بودن لعنتیا.

من عاشق شوشو جان و بچه هامم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خوب کاری کردید اعتماد نکردید اماخب اون لحظه عقل حکم میکنه زنگ بزنید 110 و جریانُ بگید تا پیگیری کنن واگر طرف نیاز به کمکم داشته باشه ازطریق پلیس حمایت میشد

گاهی سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی، گاهی سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری، سکوت گاهی یک اعتراضِ وگاهی هم انتظار امابیشترمواقع سکوت برای اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه غمی که دروجودت داری توصیف کنه و این یعنی همون (تنهایی) 😔 تجربه بهم ثابت کرد اونی که میخوای توو زندگی هیچوقت نمیشه، فهمیدم کسی که باهاته الزاماً دوست نیست.فهمیدم که بیتفاوتی بزرگترین انتقامِ.. تنفر ی نوع عشقِ، دلخوری وناراحتی ازمیزان اهمیّتِ.. غرور بزرگترین دشمن وخدا بهترین دوستِ.. فهمیدم رفتن همیشه ازروی نفرت نیست، هرکسی زبونش نرمِ دلش گرم نیست.. هرکی اخلاقش تنده جنسش سخت نیست.. هرکی میخنده بدون دردوغم نیست.. ظاهر دلیلی برباطن نیست.. فهمیدم کسی موظف به آروم کردنت نیست.. فهمیدم جنگ کردن باخیلیا اشتباه محضِ.. فهمیدم خیلی موقع ها خواسته هات حتی باگریه والتماس هم انجام نمیشه.. فهمیدم گاهی اوقات توو اوج شلوغی (تنهاترینی).. گاهی اوقات صمیمی ترین دوستت میشه غریبه ترین آدم.. گاهی اوقات باهمه وجودت کسیو دوست داری که اون نمیبینتت.. گاهی اوقات بایدرفت....باید دل کند....باید گذشت....باید رد شدو عوض شد😔    
من و شوهرم تو جاده ماشینمون چپ کرده بود به زور خودمون رو کشیدیم بیرون و هیچ ماشینی هم واسمون واینمیس ...

منم دايي مادرم با خانوادشون تو جاده چندين سال پيش چپ كردن افتادن تو دره تنها كسي كه تونسته بود خودشو بياره بيرون دختر كوچكشون بوده فك كنم اونموقع شش يا هفت ساله بوده مياد بالاي دره و تو تاريكي شب از ماشينهاي عبوري كمك ميگيره البته تو اون تصادف دايي مامانم و يكي از دختراشون فوت كردن 

یکی از آشناها تعریف میکرد زن و شوهری سوار ماشین شده مرده گفته این خانم زنمه خودم بهش اجازه دادم اگه هستی باهاش باش و اینا قسم میخورد این اتفاق افتاده اول ازش درمورد شغل و اینا حرف کشیده این که اهل کجاس و اینا بعد اون حرف و زده دیگه از اون به بعد هیچ غریبه ای رو سوار ماشین نمیکنه...

غیر عادیه خیلی تو جاده چیکار میکنه اون ساعت با بچه اگه روستایی هم اونجا باشه اشنا و خانواده ای دار ...

وسط بیابون بود ینی  فقط کوه بود اون قسمت

سهم من از تو فقط چک کردن اینستات شد لعنت به این ازدواج اجباری که مارو جدا کرد
منم دايي مادرم با خانوادشون تو جاده چندين سال پيش چپ كردن افتادن تو دره تنها كسي كه تونسته بود خودشو ...

خیلی وحشتناکه اون لحظه ما بااینکه چیزمون نشد از نظر جسمی ولی استرسی که گذروندیم خیلی بد بود

فامیل ماهم شب تو جاده زنه و مرده رو سوار میکنه نگو زن نبوده مرد بوده چادر سرش کرده بوده.  خلاصه فامیلمونو چاقو زده بودن ماشین صفرشو ازش گرفته بودن خداروشکر باز خودش زنده موند

اگه دوست داشتی یه صلوات مهمونم کن به نیت سلامتی و خوشبختی بچه هام و مامانم 😍😘
وسط بیابون بود ینی  فقط کوه بود اون قسمت

وااای 😱عاقلانه ترین کار رو انجام دادین

99.9% تله بوده

بعضیا حرف زدن بلد نیستن کاش حداقل حرف نزدن بلد بودن🙄😒.  من تمایلی ندارم قضاوت های بعضی کاربرا رو درباره خودم بدونم لطفا اگه نظری درباره من و نظراتم دارید برای خودتون نگه دارید حق با شماست نیازی نیست وقتتونو تلف کنین
من و شوهرم تو جاده ماشینمون چپ کرده بود به زور خودمون رو کشیدیم بیرون و هیچ ماشینی هم واسمون واینمیس ...

اخی 

کاش به پلیس زنگ میزدیم 

اما دقیقا نمیدونستیم کجاییم و البته به ذهنمون خطور نکرد

سهم من از تو فقط چک کردن اینستات شد لعنت به این ازدواج اجباری که مارو جدا کرد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز