عزیزم ترسیده.منم پسرم خیلی میترسید اصلا ارومو قرلر نداشت تا ۶ماهگیش همین بود وضعش م خودم اصلا اعتقاد ندارم تا رفت پدرم پیش ی پیری ک فقط،سرکتاب باز میکرد یا مثلا نیت میکرد یخوابید گفتش ک بچه چله سنگین داره براش دعا بگیرید و چله شو ببرید ی دعا داره همیشه تو بالشش هست ی شب نبود این ساعت ۳ ۴ با جیغ بلند بیدار شد حالا وسط منو همسرم میخوابونمش ک حواسنون باشه بهش همش دستش تو دستمونه هرچقدر تو بالششو گشتم دعاهه نبود اخر پیدا کردم گزاشتم سرجاش باز خوب شد.من خودم اصلا قبول نداشتم اما بهم ثابت شد شما یمدت ن قصه ترسناک بگو حتی شنگول منگول ن بزار کارتون یا چیز ترسناک ببینه همش واسش از چیزای خوب حرف بزن پیش خودتونم بخوابونش