اينم ك ميگم من مادرشوهرم گفتم حدود 5 ماه بعد با اصرار فراوون و هر دفعه به يه بهونه اي تيكه مينداخت بمن لو دادم
من اصلا شناختي ازشون نداشتم كه بخوام پشتشون اصلا حرف بزنم دوما اصلا درست نبود به ادم غريبه چيزي بگم
شوهرمم از چتامون اسكرين داشت
بعد اينكه اين اتفاق افتاد تازه بمن گفتن توي اين ده سالي كه جاريم عروسشون بوده ٦ سال قطع رابطه بودن
يني قبلا هم اينكارو كرده و تازه خوب شده بودن باهم
خلاصه مادرشوهرمم با اينكه ميدونست جاريم مقصره يكسال تموم ك ميرفتم پيششون هر وقت تنها من بودم بهم تيكه مينداخت مجبورم ميكرد اشتيشون بدم
اخه من تهران بودم شوهرم قزوين برا همين گاهي ميرفتم اونجا ميموندم
شوهرم سرباز بود مرخصياش ميومد دنبالم
كم سن و سالم نبوديم شوهرم ٢٦ من ٢٤ سالم
ساده و احمقم نبودم اخه