من حدود دو ماه پیش کرونا داشتم دخترم هم ۲۰ ماهشه از من جدا بود با مامانم بود آخرهای مریضی هم که حدود ۲۰ روز بود پیش دخترم ماسک میزدم.
دو هفته بعد از مریضی من کل خانواده شوهرم کرونا گرفتن
بعد حالا دیروز شنیدم
اسم دخترم زینب هست
جاری بیشعورم گفته کرونا رو ماها از زینب گرفتیم اون بچست بدنش نشون نمیده ولی میتونه انتقال کنه به همه
یعنی از حرص و عصبانیت دارم منفجر میشم
میخوام زنگ بزنم هرچی از دهنم میاد بهش بگم شوهرم نمیزاره