بچه ها میخوام براتون یه خاطره بگم یه پسر بچه با دوستاش تکیه داده بودن به در بیرون حیاط خونمون در یکم وفاصله داره از زمین وباسن پسربچه معلوم بود از زیر البته شلوار پوشیده بود منم رفتم یه نیشگون گرفتم از زیر در از باسنش بعد رفتم تو از لای در پذیراییمون نگاه کردم دیدم همچین خنده دار داره از زیر در نگاه میکنه ببینه کار کی بوده!!!انقدر خنده دار شده بود قیافش البته اون موقع من هفت سالم بود که این کارو کردم.
پسر همسایه حرمت دارد نه لذت
😐من کلاس زبان میرفتم طبقه ۲بود تو راهرو یه پنجره داشت میرفتیم ازونجا آب یخ میریختیم تو سر ملت 😐بش فک میکنم دوس دارم خودمو خفه کنم 😂😐
من خودم ک مردم ازری یادم نیست ولی بدترین کاری ک از داداشم یادمه داداشم الان هشت سالشه منم هیجده هر جا ببخشید جیگوزید مینداخت گردن من من با اون سنم ابروم میرفت الانم همین کارو میکنه بعضی وقتا
😂زنگ میزدم در میرفتم
زنگ خونه خودمون رو میزدم فرار میکردم.
نمیدونم هدفم چی بود واقعا؟
همین زنگ زدن فرار کردن فقط ما پیشرفته بودیم چسب میزدیم رو زنگا 😂
رو صندلی معلم ادامس می چسبوندم.تابه‌مانتو معلم بچسبه.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
