یه بار با خانواده دوستم رفتیم یه روستایی عرروسی اونجا عروسی تو خونه بود نزدیک به ۲۰۰جفت کفش بیرون جفت شده بود
ماهم تمااااام گلای کفشارو کنیدم😑😐
تقریبا ۷یا ۸سالمون بود
منم سالهاس اعصاب وجدان دارم ۶سالم بود خسارت مالی به همسایمون زدم و هیچوقتم نگفتم کار منه بهم شک کردن ولی من نگفتم چون همینجوری هم با مامان بابام دعواشون شد حالا میدونم اگه برم بگم و حلالیت بخام آبروم میبرن فامیل هم بودن
بعضی وقتا میگم تو پاکت پول بذارم به دوست شوهرم بدیم ببره بده ولی میترسم باز لو برم
منم یه بار کودکی قلک خودم را دزدیدم یواشکی شکستم وپولها را قایم کردم وهر روز میبردم واسه خودم خوراکی میخریدم یه بار مادرم گفت قلکت را بیار بشکنیم برم واست لباس بخرم تمام خونه را گشتم گفتم گم شده و بعد از چند سال بهشون گفتم کار خودم بوده😂
هیچ وقت ادم نباید گناه خودشو کوچیک بشماره بهش پولشو بده و ازش حلالیت بخا.یکی برا داییم یمقدار پول گذاشته بودو با یه نامه ک کوچیکیم چنتا وسیله از مغازتون دزدیم و الان پشیمونم حلالم کنید داییم گف اگ میدونستم کیه براش هدیه هم میخریدم حلالش کردم.
نامه و پولو انداخته بود پست رو در حیاطشون
منم بچه بودم از خونه عموم ماژیک و خودکار میپیچوندم. حالا که بزرگ شدم، نوه های همون عموم از خونه ما خودکار میپیچونن. این داستان: کلید اسرار
زنگ بزن دفتر مرجع تقلیدت سوال کن که باید چیکار کنی...
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
