2777
2789
عنوان

بچه ها من خیلی دزدی کردم

| مشاهده متن کامل بحث + 74435 بازدید | 1096 پست
اون حلاله تو قرآن سوره نور اومده از خونه ی پرومادر و خواهر و برادر و عمو و‌عمه و خاله دایی هرچی بخو ...

واقعا ...

من یه دختر خواهر شوهر دارم کلا تا ده دوازده سالگی تو خونه ما بزرگ شد نگید چجوری و شما چرا هیچی نگفتی

چون کلا پدر مادرش از در مینداختنش خونه ما ومیرفتن بعد شام ونهار وصبحانه کلا خونه ما بود شب موقع خواب فقط التماسش میکردیم میرفت خونه پدر بزرگش طبقه پائین 

من همیشه تو دلم میگفتم بخاطر بی ملاحظگی و پررویشون حلال نمیکنم 

حتی یدفعه انقدر خونم  به جوش اومد سر غذا رسید طبق معمول واسه خودم غذا نموند تو دلم گفتم کوفتت شه 

فرداش مادرش میگفت تا چند روز وحشتناک بالا میاورد و هیچی نمیتونست بخوره

شخصی به دیدن عالمی رفت وپرسید رازجوانی ات چیست عالم پاسخ داد با ابله بحث نکردم .شخص پرسید مگر میشود...؟!عالم گفت راست میگویی نمیشود!!!😆😆😆 اگه جواب پستای ابلهانه و توهین امیز رو ندادم بدون اونا راست میگن😉اینم آخر امضام مجبور شدم اضافه کنم درخواست دوستی ندید مخصوصا مرد جماعت که فحش نثارش میکنم😬😬😬
عزیزم دیگه اون مغازه میوه فروشی نیس.باید برم دنبالش بگردم و حتما پولشو پس میدم

به نیت اون یارو صدقه بنداز 


🖤صاحب اصلی این اکانت فوت شده است🖤اکانت خواهرم بوده با خط هممون اینجا کاربری درست کرده بود.خط دیگه ای نیست که من کاربری برای خودم درست کنم . الانم فوت شده منم گاهی وقتایی که مجبور باشم و سوال داشته باشم با این اکانت میام چون اینو با خط من درست کرده لطفا دیگه سوال نکنید ، ممنونم🙏🏻

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

پسرم 5 سالش بود دوتا رشته مروارید از مغازه خرازی برداشته بود تو مسیر برگشت خونه بهم نشون داد کلی باهاش صحبت کردم و برگشتیم مغازه بهش گفتم خودش پس بده و عذر خواهی کنه تا یاد بگیره ولی متاسفانه برخورد صاحب مغازه اصلا جالب نبود با اینکه مغازه خیلی شیکی بود ولی خیلی بد برخورد کرد و خواست پس بگیره که ندادم و بجاش خریدمشون


منم دزدی کردم دوران مدرسه همش از گمشده ها مداد و پاک کن بر میداشتم از بس عاشق کتاب بودم کتابای مدرسه رو میدزدیم ک بخونم یبارم چیزای دیگه دزدیدم ولی اینو مامانمم تشویق کرد گفت بردار حتما جریانش این بود ک دوست بابام بهش بدهکار بود خودش ی مدت رفت سفر مغازه رو سپرد ب بابام مام رفتیم اونجا مامانم گفت بردار حسین ب بابات بدهکاره پولشو نمیده مغازه بادکنک و وسایل تولد داشت اونا خونه مامانم هستن همشون کلی عذاب وجدان دارم منتظرم کتابارو ببرم کتابخونه مدرسه تحویل بدم ولی بقیه وسایلو نمیدونم چیکار کنم؟

بالاخره منم دو جان شدم🥰🥰این بالاخره برای انتظار نیستا ... بالاخره زمانه و روزگاره
عزیزم دیگه اون مغازه میوه فروشی نیس.باید برم دنبالش بگردم و حتما پولشو پس میدم


حالا تو از کجا میدونی چقد دزدیدی و پولش چقد هست میخای در ب در دنبالش بگردی

من دلم بارونو خواست  بارون دلم خواااست  
من جواب سوالتونو نمیدونم ولی کتاب سه دقیقه تا قیامت که میخوندم  اون بنده خدایی که رفته بود او ...

اگه با دقت خونده باشی گفت هفت هشت سالگی یه درخت رو اب داده بود، اونم نوشته شده بود.

حق الناس رد نشدنی نیست.

اگه والدینش اون موقع میفهمیدن، وظیفه ی اونا بوده ک بپردازن،ولی چون متوجه نشده بودن، ب گردن خودشه.


اللّهم عجّل لولیک الفرج

وای خدامنم یه چیزی یادم اومدمنوخواهرم یکسالونیم باهام تفاوت سنی داریم بچه که بودیم من یه نصف دویستی داشتم خواهرمم یه نصفه ی دیگه که اصلاشمارهاشون بهم نمیخوردمام اومدیم ایناروباچسب بهم چسبونیدمورفتیم کلی خوراکی گرفتیم،خداماروببخشه🥺

لطفالایک نکنید،ممنون
آخی عزیزم چقد ساده بودی

خیلی کوچولو بودم ولی یادمه یه دلهره ای هم داشتم بااینکه نمیدونستم کارم دزدیه ولی عذاب وجدان داشتم میفهمی که چی میگم

شخصی به دیدن عالمی رفت وپرسید رازجوانی ات چیست عالم پاسخ داد با ابله بحث نکردم .شخص پرسید مگر میشود...؟!عالم گفت راست میگویی نمیشود!!!😆😆😆 اگه جواب پستای ابلهانه و توهین امیز رو ندادم بدون اونا راست میگن😉اینم آخر امضام مجبور شدم اضافه کنم درخواست دوستی ندید مخصوصا مرد جماعت که فحش نثارش میکنم😬😬😬
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792