سلاااااام
بیاین اینجا دور هم توی این وضعیت کرونا روحیمون رو کمی شاد کنیم.هرچی خاطره و سوتی خنده دار دارین بگین.
اول خودم میگم که خدای سوتی ام
موقعی که دخترم نوزاد بود یه روز سر سفره همسرم گفت بچه رو بده من تو غذا رو بکش.من روبروش نشسته بودم.تا بچه رو از کنارم برداشتم بدم دستش بهم فشار اومد زارت گوز دادم. یعنی بچه رو دادم و تا اخر غذا سکوت بود و حتی چشم تو چشم نشدم باهاش🤣🤣🤣
😂😂😂😂😂
خوابم میاد...مخم هنگه
😨😂😂😂
همزمان با دونفر بودم اون دوتا باهم رفیق شدن من ب فنا رفتم :)
من که پلمپم تا حالا نزدم
عزیزم ما راضی نیستیم بخاطر خنده ما آبروی خودت رو بریزی😂
😂😂😂من بودم زل میزدم توچشاش
😂😂😂😂😂😂😂 ناز نفست قناری
🤣🤣
یه روز دخترم یکساله بود برای مشکلی رفتم دکتر
دکتر هم آقا بود
موقع نسخه نوشتن ازم پرسید بچه شیر خودتون میدین؟واسه اینکه دارو چی بنویسه که روی شیر تاثیرنزاره
منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم نه اقای دکتر از شیر گرفتم ولی پریود هم هستم
نمیدونم چ ربطی داشت و چرا به زبونم اومد
کلا خودم هنگ کردم چه برسه به دکتر
اونم فقط کلشو تکون داد و گقت بله😅😅😅😅
خاطره من افتضاحه باکتری شدید روده پیدا کرده بودم در اصطلاح هلیکوباکتری ، بوی گاز دفعیم وحشتناک بود یه دوست پسر پولدار و با شخصیتم داشتم تو ماشینش بودم که دفع گاز پیدا کردم گفتم بزن کنار دوباره اونجوری شدم آقا از اون اصرار تو ماشین راحت باش از من انکار که نگه دار خلاصه همون جا انجام دادم ۱۰۰ رحمت به اسکانکا دلمون خوش بود شیشه ها پائینه باد میبره بوو رو تا زدم خوردیم به چراغ قرمز اونم نصف بدنشو از ماشین کرده بود بیرون فقط میگفت اوووووووه همه ماشینا هم به من نگاه میکردن 😐
