خوب نیستن و مدام بهشون گیر میدن ب رفتار مامانت بابات داداشت ک اینو گفت اونو گفت .....
کسی تونسته این مشکلو حل کنه.....میشه منم کمک کنید
شوهرم همش فک میکنه خانوادم منظوری دارن...
شوهرمن..پیدا کردی به من بگو
من
کم کم بهش محل ندادم ضایع شد گفتم همینه که هست البته الان ازش متنفرم
بگوییدخودتان اگرناراحت شدیدازشان درکمال محبت واحترام وادب وحفظ رابطه حرف تان رابزنید.بنده همسرم رابطه اش باخانواده ام ازخودم بهتراست راستش،کلاهمه دوستش دارند،خوش به حالشان.
اخ اخ من خدای این موردم
چند شب پیش اونجا بودیم. پسرم رفت یه شوکورول برداشت بعد حالت سیگار کشیدن گرفت مامانمم برداشت قربون صدقه اش رفت. همونما پرید به پسرم که بخورش و به اونام توپید که چرا تشویقش میکنید و..
متگا یه مدت قطع ارتباط بودیم اون نمیومد خونه بابام وای اصلا یه وضعی.
منم دیگه بیخیال شدم گفتم به من چه بذار ناراحت شد خودش بگه مشکلشو حل کنه حرفم بزنه عموما تلاش میکنم جبهه نگیرم چیزی نگم
همسر منم همینه،من ی مدت ب رفتاذ باباش اینا گیر دادم اونم وقتی کانل کلافه شد قبول کرد ک نه من ب رفتار اونا گیر بدم نه اون ب رفتار خاتواده ی من
مدارا کنیم
من
چون مادرم مخالف ازدواحمون بود خیلی کوچکش کرد
ولی بعد خوب شدن باهم
متاسفانه از بعد تولد پسرماوضاع بهم ریخت تا اینکه خرداد امسال کلا کات کردن باهم
اوایل اینطور بود تا بش گفتم چقد شبیه اون زنایی هستی ک هی میگن مامانت خواهرت....یا دوره میری...
دیگه نگفت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
