یبارم راهنمایی بودم رفته بودیم خونه دایی ناتنی بابام مهمونی.خیلی باکلاس بودن.خانومش کل پیش دستی منو پر از میوه کرد.منم فکر کردم نخورم زشته تا دونه اخرشو خوردم😂اومدم بیرون به مامانم گفتم وای چقدر برای من میوه گذاشته بود دلم درد گرفت😑مامانم اینجوری😒نگام کرد گفت واجب بود همه رو بخوری؟یه لحظه حس گوسفند بودن بهم دست داد😑
آغا من خجالت می کشم بگم چند سال جاریم و خواهر شوهرم بند انداز شارژی گرفتن هی تعریف کردن می گفتن ماسک صورتم داره خیلی خوبه منم گفتم برام خریدن نگو ماسک منظورشون کمپرس خنک کننده اس ازاین ژلای توکیسه می ذاری خنک میشه بعداصلاحمی ذاری رو صورتت منم فکر کردم باید بمالم رو صورتم کنارش بریدم با انگشتم ژل آبی رنگو مالیدم رو صورتم... بقیه شو دیگه نمی گم🤣🤣🤣😅😅😅
ما چند سال پیش تازه ماشین خارجی گرفته بودیم بعد ۱۳ بدر دعوا شده بود منم یهو از سانروف رفتم بالا که نگاه کنم بابام هی منو نیشگون میگرفت میگفت بیا پایییییین آبرومونو بردی😂😂
یبارم ده سال پیش تویه مسابقه همگروهیم اقا بود اومدیم بااتوبوس برگردیم خابگاه گوشیشو داد دستم تا خودش بیاد از دستم افتاد کف اتوبوس.لمسی بود انقدر محکم نگهداشته بودمش از دستم لیز خورد.۲۰۰۰ تومن نذر امام زاده کردم خراب نشه😂دوستم میگفت فکر کنم اگر گوشیش جاوا بود ۲۰۰ تومن نذر میکردی😂😂
چقدر ندیدبدید کم داریم تو سایت😂شیطونه میگه اسم تاپیکو عوض کنم بگم شوهرم منو زد😂
آیفون تصویری تازه اومده بود، به نظرم خیلی خفن می رسید. وای خدایا چقدر تباه بودم، داییم اینا رفته بودن یه خونه ای که آیفون تصویری داشت. هر وقت می رفتیم خونشون تمام مدت می رفتم تو تراس میشستم( شاید چندین ساعت)تا مردم منو ببین که توی یه خونه با آیفون تصویری ام.چه کلاسی هم میذاشتم به خیال خودم.
