شوهر خاله مامانم خیلی مرد خوبی بود من یادمه ما بچهارو هروقت نیرفتیم خونشون دسمونو میگرفت میبرد پارکو مغازه او اینا.مثله اینکه عجلش رسیده بود دختر خاله مامانم که میشه دخترش تو حیاط خونشون که به هیجا راه نداره یه مرد مو و ریش سفیدو میبینه با بسملله میره داخل خونه هی میخواد جیغ بزنه باباش که داره جون میده دستشو میارو جلو صورتش که یعنی هیس اونم قش میکنه
میگم سایت همچنان خرابه؟
من خانواده ام شهرستانن لرستان قبلا وسط شهر یه سید دفن شده بوده و خیلی وقته دیگه شهردار نمیتونست قبر رو بزاره وسط شهر بمونه چون میخواست پل بسازه چند نفرو استخدام کرد که با بولدوزر و این حرفا زمینو بکنن که اسفالت کنن
بعد هر کس که میومد پشت ماشین و نزدیک زمین میشد برای حفر یه دست میدیده که از خاک میاد بیرون حالت اینکه وایسا کف دستشو نشون میداده طرفم ماشینو همه چیو ول میکرد میرفت
تا اینکه هی هر کی میومده نمیتونست نزدیک اون زمین بشه تا بلاخره میگن نمیخواد حفر کنید و الان تبدیل به یه پارک شده
فوق العاده هم اون سید نذر میده و هر کی رفته واقعا حاجتشو داده
شبا هم محرم مراسم برگزار میکنن اونجا
