سلام امروز من بیرون کار داشتم چندساعتی بیرون بودم پسرم سپردم به مادرشوهرم من که از خونه رفتم بیرون رفته تو اتاق خواب گشت زده لباس خوابی که برای خودم خریدم پوشیده پسرم دیده هی به پسرم مگفتی به کسی نگی. من که رسیدم خونه پسرم جلوی مادرشوهر گفت مامان مامان بزرگ لباس تو پوشید،منم گفتم کدوم لباس گفت همون لباس سوراخ سوراخ خیلی ناراحت شدم گفتم چرا پوشید من حتی یک بارم نپوشیدم گفت خوب کردم
اذیتمون نکننن😶😶
وااااا😑
🤣🤣🤣بنده خدا
ینی باور کنم واقعیه؟😐
هاهاهاها...خوب علنابه حسادتشان اعتراف کردند.
ب تو گفت خوب کردم مادرشوهرت
😂😂😂😂😂
واقعا؟؟؟؟؟؟؟
چه راحت🤔🤔🤔🤔
🤣🤣🤣🤣
چی بگم خواسته ببینه به خودشم میاد واسه پدرشوهرت بخره
به نظرم کادو پیچش کن تقدیمش کن با تنفر
منم رفتم بالا نگاه کردم دیدم بله پوشیده انداز نبود با اون هیکل چاقش من خیلی اعصبانی بودم با قیچی ریز ریزش کردم ریختم تو حیاط ببینه
پششششمام
کارش واقعا رو اعصاب بوده و خیلی عجیب به نظرم لباسه رو میدادی بهش دیگه.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
