شوهر اول عمه من یه آدم بی عار بیغیرت معتاد بود.نه کار درست حسابی داشت نه اخلاق درست حسابی.حتی یه بار تو دعوا به عمم چاقو زد.کتکاش بماند
عمم چندین سال بعد از اون با یه آقای نامدار ازدواج کرده و یه دختر7ساله داره.ولی من میدونم هنوز دلش پیش شوهر اولشه.با وجود همه بدیاش..
تو نامزدی من ازم درمورد اخلاقای شوهرم میمرسید و از زندگی گذشتش با حسرت تعریف میکرد.آخرشم میگفت هیچی عشق اول نمیشه.
عمه ی مامانمم دوبار ازدواج کرده بود.مامانم میگه همیشه میگفت زندگی فقط با بخت اول قشنگه
ما باهم بودیم قرار بود یکماه بعدش حلقه بخریم همه چیز اماده بود عقد کنیم یکماه قبل مراسم خیانت کرد من نابود شدم ابروم رفت
تا مدتها حالم گرفته بود اما الان فکرشو میکنم یه ادم بی ارزش خیانتکار ارزش غصه خوردن و فکر کردن نداره منو بازی داد
الانم توی اینستا عکس خودش زنش می بینم دلم برای زنش میسوزه که فکر میکنه عجب تحفه ای تور زده ولی خیانتکاری بیش نیست
سخته ولی حتما یه اتفاقی میوفته ک میخوان از هم جدا شدن از روی عشق طلاق نمیگیرن که حتما متنفر میشن
چه ساده انگارانه فکر می کنی . شما فقط خاطرات خوش یادته کسی که کارش به طلاق می رسه مغزش پر از خاطرات تلخه همش که شیرین نیست یادشون نره
ب راحتی
کلا من از یکی جدا شم به طور کل فکرشم از سرم بیرون میکنم
فراموش نکردم ولی هر روزم بهش فکر نمی‌کنم
گذشته در گذشت
۱۰ سال زنش بودم بهرحال
