2777
2789
عنوان

تاپیک رمان صحرا6886 چی شد

816 بازدید | 28 پست

بچه ها چی شد آخرش.

تا اینجا خوندم که قبول کرد صیغه ی محمد بشه.

اومدم بقیشو بخونم دیدم ترکیده.

آفرین هرکی میدونه بگه

نبضی دیگر در رگهای من

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

فک.کنم داستان زندگیش باشه. خیلی تلخه

منم تحت تاثیرداستانشم تاالان،خیلی قلم خوبی داشت،ارہ بامحمدصیغہ شدورفت تواپارتمانی کہ محمدداشت باہم۔بودن،محمداوایل قصدازدواج دایم نداشت ولی بعداقاطع میگفت میخامت،ولی نگذاشت ہیچ کس ازرابطشون چیزی بفہمہ،تااینکہ یہ روزخواہرش بہ نگارزنگ میزنہ وبہش میگہ ہرزہ،محمدم۔میشنوہ وباخواہرش دعواش میشہ وجلوبچش میزنہ توگوش خواہرش،وبہ نگارم۔میگہ من خودم این قضیہ روجمع میکنم ودرست میشہ تااینکہ طاہاپیداش میشہ وبہ نگارگیرمیدہ اینم۔دکش میکردہ تااینکہ دوست نگارتوباغ جشن تولدمیگیرہ ونگارم۔دعوت میکنہ واینم۔میرہ،میبینہ طاہااونجاست ومیادبہ زورعکس سلفی بانگارمیگیرہ وبعدبرامحمدارسال میکنہ،محمدم کہ میفہمہ اول میرہ سراغ طاہاودعواشون میشہ وبعدمیادسراغ نگاروباکمربندحسابی میزنش،فک کردہ نگاربہش خیانت کردہ وطاہابہش دست درازی کردہ،خلاصہ بہ رویامیگہ بیاین نگاروببرین دیگہ نمیخام ببینمش،بعدچندماہ محمدبادخترعموش عقدمیکنہ ونگارم بعدسہ سال بامصطفی ازدواج میکنہ والان یہ پسردارہ ولی محمدبچہ ندارہ وروزعقدنگاربہش زنگ میزنہ بیاطلاق بگیریم۔ودوبارہ شروع کنیم۔کہ نگارقبول نمیکنہ،الانم۔چون محمدازاقوام شوہرشہ گاہی تومہمونیاہمدیگرومیبینن،تامام 

وخدایی که بشددددت کافیست❣
منم تحت تاثیرداستانشم تاالان،خیلی قلم خوبی داشت،ارہ بامحمدصیغہ شدورفت تواپارتمانی کہ محمدداشت باہم۔ب ...

مرسی عزیزم.که توضیح دادی..

تاپیکش باز ترکیده خواستم ادامشو بخونم

نبضی دیگر در رگهای من
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز