2777
2789

الان تایپیک زدم گوشیم‌ خاموش شد باز میگم ملمانم زنگ زد ما شب میایم منم گفتم باشه و اینا زنگ زدم به شوهرم گفت باید به بابای منم بگی تو یه ساختمونیم با پدر شوهرم اینا 

بابام اینا سختشونه باهم بگم و گفتن نمیایم دارم دیوونه میشم 

واسه اینکه ما همش خونه مامانم اینا شام‌میریم‌ خیلی زشت شد

پدر شوهرم مریض بود ما رفتیم دیدنشون خیلی بی محلی کرد به بابام بدون هیچ دلیلی بابای من خیلی آروم و باشخصیته اصلا باورم نمیشد اینحوری بی محلی کنه پشتشو کرده بود نشسته بود به بابام اصلا محل نمیزاشت دلم نمیخاد باهم بگم بشون اصلا 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

گفتم زشته کفت یا باهم یا هیچکس منم به ملمانم گفتم گفت نمیایم ناراحت نیسیم میدونم ناراحت شدن جون خیلی لطف دارن بما 

مادر شوهرم بااینکه تو یه ساختمونیم دوهغته ی بار چی بشه شام بگه 

خيلي سخته منم ي مدت اين مشكل و داشتم 

ولي بابام اينا براي اينكه هم تنها با من ديدن كنن 

هم مشكلي با خانواده شوهرم پيش نياد 

مثلا شام ك دعوت بودن پدرشوهرم اينا هم دعوت بودن ديگه 

بابام اينا مثلا دو س بعد از ظهر ميومدن ديگه همينجور ديدن ميكرديم. تا وقتي ك شب بشه خانواده همسرم هم بيان 

ديگه بابام اينا شام و ك ميخوردن ي چهل دقيقه بعدش ميشستن ي چايي ميخوردن ميرفتن 

همه هم خوشحال بدون مشكل 


در كل هم ضايع است تو ي ساختمونيد دعوتشون نكني 

اصلا به خودت نگیر...بزار پدر شوهرت هم بیان ... نیومدنشون باعث کدورت میشه... بابات و پدر شوهرت رو ب ...

مامانم اینا سختشونه بااونا اصلا خوش نمیکذره بابای من یه اخلاقی داره همینحوری سختشه چه برسه باشن الانم کفتن ی شب دیگه میایم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز