اول من بگم
بچه که بودم همش تو ذهنم رویاپردازی میکردم که عروسی میرم عروس و داماد وقتی میان سر خوش آمد بگن داماد همونجا محو تماشای من میشه و عاشقم میشه😂😎😎😂وای خودم بهش فکر میکنم انقد میخندم😂
یا با توجه به سریالای هر دوره بازیگر اصلی مرد عاشقم میشد.یادمه مسافری از هند رو میداد تو فکرم بود که حمید گودرزی عاشقمه😂ولی یه مشکلی که داشتم این بود سن ها به هم نمیخورد یکم ناجور در میومد😂
کلا خودشیفته بودم😂
چیز باحال یادتونه بگید بخندیم🌹
منننن ازکدومش بگممم دایم تورویاپردازی بوددم😂😂
مثلا رویاداشتم یه هپاپیما کوچیکا مثلا یه متری برای من یکی دیگه برای برادرم بخرن. سوارشیم. بعد تورویااایه چرخی باهاش میزدم تواسموووون که نگو😂😂😂
😂😂😂😂
رو بازیگرا کراش داشتم.سیاوش خیرابی و شاهرخ استخری و پوریا پور سرخ😂😂😂😂😂
اگه بگم دوست داشتم عروس بشم بهم نمیخندید🙈
من فک میکردم اولین کسی ک بیاد خواستگاریم
انقدررررر عاشقم میشه بعد من اونو نمیخوام
بعد اون پیگیر
من میگم نه
اون میخواد و اینا
بعد دعوا میشه
بعد اسید میپاشن رو صورتم
بدبخت میشم
یامثلا تایم کنکوور همش تواین رویابودم که پزشک شدمم باروپوش سفییید و گوشی دورگردنم. ازته راهرو میاااام
خخخخ من همش تو این فکر بودم ی روز دارم از خیابون رد میشم کلی دختر کنار محمد رضا گلزار جمع شدن من ی نگاه میندازم میرم اون ور محلش نمیدم بعدش اون میگه این دختر منو شناخته بهم محل نداده همش دنبالم میاد.
