الان یه ماشین از تو کوچمون ردشد و منم پنجره اتاقم باز بود صدای آهنگشو شنیدم... همون آهنگی بود که تو عروسیمون باشوهرم خیلی عاشقونه باهاش رقصیدیم... لعنت... لعنت به همه چیز تو این دنیا که منو یاد اون میندازه😭😭😭😭😭😭😭 ای خدا، چی میشد به منم یه زندگی خوبی میدادی که کارم به جدایی نکشه😭 مگه من چقدر دل دارم... مگه چه صبری تو وجود من دیدی، که اینهمه بلا سرم آوردی؟ مگه چه گناهی کرده بودم؟ 😭😭😭😭 یه آدم چقدر میتوه غصه بخوره؟ 😭چرا باید دلم برای ظرف شستن تو خونه ای که باهزار امید وآرزو چیده بودمش، تنگ بشه؟ چرا باید هرکس از راه برسه، بخاطر جداییم طعنه بزنه؟ چرا باید تو هر خیابونی میرم، هزارتا خاطره جلو چشمم رژه بره از گذشته.... خدایا😭 خسته شدم😭