زن عشق زايد و تو برايش نام انتخاب میكنی، او درد میكشد و تو نگران از اينكه بچه دختر نباشد! او بی خوابی میکشد و تو خواب حوريان بهشت میبينی، او مادر میشود و همه جا میپرسند نامِ پدر!
خب متوسطه برو روانشناس باهاش حرف بزن مشاوره بگیر اگه دیدی خوب نشدی برو روانپزشک دارو بخور از این رو ...
میدونی من ازکجا به اینجا رسیدم من روزایی رو گذروندم بااین افسردگی که ولی کاش میرفتم زودتر درمان میکردم تا مثل الان انقد رو زندگی زناشوییم و احساساتم نسبت به شوهرم تاثیر گذار نشده بود😢😔
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
زن عشق زايد و تو برايش نام انتخاب میكنی، او درد میكشد و تو نگران از اينكه بچه دختر نباشد! او بی خوابی میکشد و تو خواب حوريان بهشت میبينی، او مادر میشود و همه جا میپرسند نامِ پدر!
وزن نه اره دیگه میخوام برم دکتر الان حدودا۲ماهی هس که اینطور شدم تواین دوماه بخدا ی شب شوهربیچارم ی ...
چرا که نه عزیزم سعی کن بهش فکر نکنی و بدی دکتر و به شوهرت بگو چون بدون بهتر درون میکنه حالا خونه و زندگیت تمیزه؟ غذای شوهرت چی؟ کاری شوهرت کرده که احساست کم شده؟
حدودا دوماه پیش افسرده شدم اصلا ی روز مثع بقیه روزاناهار درس کردم باشوهرم خیلی خوب غذا خوردیم شوهرم رف سرکارمنم نشسته بودم داشتم فیلم میدیدم یهویی زدم زیرگریه دیدم حالم از خونم از خودم از شوهرم از همه چی داره به هم میخوره تهوع داشتم همش به چاقوها نگاه میکردم ناامیدبودم میخواستم فقط خودمو بکشم زنگیدم به مامانم رفتم خونه مامانم چهارروز اینطوربودم همه این علائمارو داشتم بعداز چهار روز انگار معجزه شده بود حالم کاملا خوب شد دوباره شدم همون ادم قبل افسردگی اما ی بحث با خانواده شوهرم پیش اومد که باعث شد دوباره حالم بد بشه که دیگه همینطور موندم الانم که ی جوری شدم از هیچی لذت نمیبرم قبلا دوهفته به دوهفته مامانم اینارو نمیدیدم از شوهرم دور میشدم دیوونه میشدم دلم واسش تنگ میشد نمیتونستم از خونم از شوهرم دل بکنم اما الان تمام اون حال خوبم تبدیل شد به کابوس به وحشت تا شوهرم میخواد منوببوسه پس میزنمش تا ی کاری اشتباه انجام میده عصبی میشم متنفرمیشم ازش وااای دیوونه کنندس صبحا که اصلا حال هیچیو هیچکسو ندارم😢😢😢
چرا که نه عزیزم سعی کن بهش فکر نکنی و بدی دکتر و به شوهرت بگو چون بدون بهتر درون میکنه حالا خونه و ز ...
اره قبلا از جام بلندنمیشدم اما چندروزه به زور بلندمیشم خونمو تمیزمیکنم غذا میپزم اما خب باز صبح که از خواب پامیشم حالم بده شوهرم خیلی ادم خوبیه انقد بهم احترام میزاره که هیچی واسم کم نمیزاره کار هم نمیکنه من ناراحت شم اما ازوقتی که افسرده شدم شوهرم اگه ی سوزن جا به جا کنه ازش بدم میاد قبلا اصلا اینجوری نبودم میبخشیدم چون خیلی دوستش داشتم😢😔