من یه باربه شوهرم شک کردم
با جاریم رفتیم سمت خونمون
خونمون تو یه باغ بود با کمک جاریم رفتم رو دیوار
که مچ شوهرمو بگیرم ،مچ برادرشوهرمو گرفتم
مخم هنگ کرد ،از دهنم در رفت گفتم این اینجا چکار میکنه😳😳😨
حالا جاریم یعنی زن همون برادرشوهرم
هی میگفت کی؟؟؟؟
کی اونجاست؟؟؟
دستمو بگیر بیام ببینم 😰😰
با یه بدبختی قانعش کردم محل رو ترک کنیم 😆😆😆
هرچند داشتم برادرشوهرمو دعوا میکردم فهمید
اما خب نگذاشتم ببینه 🤪🤪