بچه ها پارسال من و شوهرم دعوامون شد جلوی همه و اون رفت گفت تا تو باشی نمیام...فرداش با پدرم اومدیم شهرخودمون.چه شبی بود.فرداش که میخواستیم بریم حالم وحشتناک بد بود بهش پیام دادم نذار برم بیا پیشم من دلم برات تنگ میشه.در جوابم گفت فیلم بازی نکن...هنوزم قهریم و دادخواست طلاق داده.ولی الان داشتم فکر میکردم پارسال مثه همین ساعت چقدر حالم خراب زمان برام ایستاده بود.دو تا قرص خواب با هم خوردم اما ساعت سه خوابیدم پنج بیدار شدم یهو با خودم گفتم چرا حالم اینقدر بده؟تا یادم اومد باز دنیا روی سرم آوار شد. از سرشب پیامای قبلیمونو میخوندیم عکسامونو نگاه میکردم...هنوز دلم به طلاق راضی نیست ولی هر وقت یادم میاد چه زخمی بهم زد حالم بد میشه.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خیلی بهش پیام دادی؟؟ آخه من بودم اصلا پیام نمیدادم،یهو بی هوا میرفتم حضوری حرف بزنم آره مردا ...
هزار کیلومتر.آره خیلی پیام میدادم.اگر نمیدادم راه حل خوبی بود.ولی بارها باهاش تو پیام حرف زدم.خیلی وقتا هم پیامام بی جواب میموند.اشتباه کردم ولی اون لحظه طاقت نمیاوردم