2777
2789

شانس ما نشد 

یبار دیگ دبیرستان بودیم بعضی دبیرا مثل ما مانتو می‌پوشیدن یا کوتاه بودن عاقا من تو سالن بودم با رفیقام بازی میکردیم دویدم ک رفیقمو هول بدم یهو صورتشو برگردوند دید دبیرمونه😂😂😂در  حرکت رفتم بقلش 😂

 باز یبار پاشو با کفشم له کردم جورابش شیشه ای بود جر خورد 😐😐😐 

 

باز یه دبیر سخت گیر داشتیم ک همش کفشای خیلی پاشنه بلند و باریک میپوشید یعنی اکثرا پاشنه میخی بودن  اون روز امتحانم داشتین کلی آلوچه خوردیم و هسته هارو انداختیم کف کلاس تا سر بخوره بی افته بمیره امتحان کنسل بشه 😂 اقا نگو این پشت در بوده همه چیو شنیده وقتی اومد خودش ترکیده بود از خنده مام از خجالت اب شدیم


دانشگاهم ک ورووی جدیدم و متاسفانه 😂مجازیه 



یِکیّ شَبیهِ خودِتون گیرِتون بیآد حآلا فِک کُن دُعآ کَردَم یآ نِفرین:)                

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

من روز اول دانشگاه موقع ورود ب کلاس دستمو بردم بالاگفتم آقا اجازه😳دوران راهنمایی یبار اینقدر خندیدم جیش کردم تو شلوار😆زیاد خاطره دارم

میشه واسه حل شدن مشکلاتم صلوات بفرستین مرسی ازتون

😂😂😂😂😂😂منم یه بار معلم پرورشیمونو اشتباه گرفتم با دوستم تو حیاط برف بود یه گوله برف گنده زدم بهش


چن بارم معلمامو مامان صدا کردم😂😂😂

مشکل دنیا این است که احمق ها کاملا به خود ایمان دارند و خردمندان دائما در شک و تردیدند...
زمان ما دهه شصتی ام دخترا پشت پلکاشون رو با روغن بادام چرب میکردن زیباتر بشن از جمله خودم فکر ...

تباه بودی😂

یِکیّ شَبیهِ خودِتون گیرِتون بیآد حآلا فِک کُن دُعآ کَردَم یآ نِفرین:)                

زنگ ورزش داشتیم والیبال بازی می کردیم محکم افتادم زمین بعدش دوستام دورم جمع شدن همه نگران...من سرمو بلند کردم از خنده قرمز شده بودم انقد خندیدم پهن زمین بودم دلم درد گرفته بود

نیکان جونم تو به زندگیم معنای جدیدی بخشیدی یک ساله شدنت مبارک عزیز دلم  ،،،...مادر بودن با همه سختیاش یعنی بهترین حس دنیا  کاش هممون مثل خورشت کرفس بودیم دیگه یا طرف دوستمون داشت یا ازمون متنفر بود نه مثل چای که همش میگن یکی بریز ببینیم چی میشه  
😂😂😂😂😂😂منم یه بار معلم پرورشیمونو اشتباه گرفتم با دوستم تو حیاط برف بود یه گوله برف گنده زدم به ...

ادم از خجالت اب میشه

یِکیّ شَبیهِ خودِتون گیرِتون بیآد حآلا فِک کُن دُعآ کَردَم یآ نِفرین:)                

خوش به حالتون خندید سوتی دادید

منه بدبخت فقط زجر کشیدم

فقط تحقیر شدم

فقط قلبم یهو ریخت

فقط با غرورم بازی کردن

فقط دبیرا به چشم یه مجرم نگاهم کردن

از مدرسه متنفرم:)خداروشکر تموم شد سال بعد کنکور دارم و متنفرم ازش:(

تو دانشگاه یه استاد سختگیر  داشتیم و فوق العاده بداخلاق. یهو سر یه موضوعی عصبانی شد و داااااد زد و همه کلاس به معنای واقعی خفه شدن. صدای نفس کسی نمیومد یهو شکم من گفت قووووووورررررر

هیچ راهی نداشتم خیلی بد بود

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

🤣🤣🤣خخخخ فقط دبیر دومیتون 

چه مهربون بوده خدایی 

ما یه بار بچه ها سوسک گذاشتن رو تخته پاک کن 

دبیر فیزیکمون قهر کرد میخواست از هممون نمره کم کنه

انقد رفتیم خواهش و التماس کردیم که برگشت و کم نکرد از بچه ها


تدریس خصوصی زیست وریاضی وفیزیک و شیمی پایه و کنکور با مبلغی که رضایت داشته باشید😍خودمم دانشجو ام و رتبه زیر ۵۰۰  منطقه ۲کنکور۹۹ بودم و امیدوارم که بتونم کمک کنم به دوستای عزیزم

والا تو دوران دبیرستان ما بچه ها شلوار می‌کشیدن پایین یهو چند نفری میریختن سر یه نفر شلوارشو میکشیدن پایین ......من سوتی نداشتم ولی یه خاطره خوب از دانشگاه برای من همیشه به یادگار میمونه اینکه شوهر عزیز دردونه ام رو اونجا پیدا کردم و عاشق هم شدیم 

همسرم همه زندگیمه🏵️⁩،سادات حسینی هستم 🌷⁦❤️⁩
خدایا چقدر تف میکردم تو چایی معلما چقدر برگه امتحانارو میدزدیدم چقدر۲۰میزاشتم تو کارنامه برا خودم ...

منم 😂

یِکیّ شَبیهِ خودِتون گیرِتون بیآد حآلا فِک کُن دُعآ کَردَم یآ نِفرین:)                
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792